| ||
خدایا خیلی سعی کردم قدر این مهمونی رو بدونم ولی بازم احساس می کنم نتونستم... یعنی سال بعد هم ما رو دعوت می کنی؟
«کوله بارت بربند ! شاید این چند سحر فرصت آخر باشد , که به مقصد برسیم ! بشناسیم خدا را و بفهمیم که یک عمرچه غافل بودیم ! می شود آسان رفت ، می شود کاری کردکه رضا باشد او ! ای سبکبال دراین راه شگرف ، در دعای سحرت درمناجات خدایی شدنت ! هرگز از یاد مبر من جا مانده بسی محتاجم.» |
||